سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ |۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 5, 2024
آیت‌الله اعرافی

حوزه/ معنای پنجم در باب قدرت و توانایی عبارت از: آرامش، آسایش و راحتی شخص است. «مقدور باشد» یعنی کار، روان و آسان باشد؛ نه به معنای اینکه اگر انجام دهد به سختی و حرج می ‌افتد.

خبرگزاری «حوزه»، گزیده ای از مباحث «اصول و روش‌ های تربیتی» که توسط آیت الله علیرضا اعرافی در قالب کرسی خارج فقه، با عنوان «فقه تربیتی» برای طلاب حوزه علمیه قم تدریس می گردد را منتشر می کند.

اشاره به مباحث قبل:

مبحث «اصول تربیت» با اصل توان و قدرت متربی شروع شد و در مقدمه آن بیان شد که قدرت را از دو منظر می ‌توان مطرح کرد:

1. توان و قدرت مربی

2. توان و قدرت متربی

تمرکز بحث بر موضوع دوم است. انصراف بحث «رعایت توان» به آمادگی متربی است؛ اما این، مانع از آن نیست که نیم نگاهی به توان مربی انداخته نشود.

* معانی قدرت

بحث دیگر در مقدمه این بود که توان و قدرت چند معنی داشت:

1. توان و قدرت ذاتی، به معنای امکان عقلی در مقابل محال عقلی؛

2. توان به معنای امکان عرفی و وجود نیروی لازم برای انجام کار؛

3. بعد از فرض امکان عقلی و عرفی و وجود نیرو در فاعل، شرط دیگر آن است که «حرجی» نباشد. پس علاوه بر امکان، باید حرجی نباشد؛

4. مقدور به معنای ضرری نبودن در مقابل غیر مقدور به معنای ضرری بودن است.

در ضرر اشاره شد که ضرر دارای مراتب بوده و نیز اقسامی دارد: ضررهای جسمی و روحی، ضررهای دور و نزدیک و تقسیمات دیگر که قابل تصور است.

در این چهار معنی، در خود مربی طبعاً وی (به خصوص تکالیف مربی نسبت به تعلیم و تربیت) مشروط به قدرت به همه معنای چهارگانه است. مشروط به قدرت عقلی و شرعی است.

در معنای اول و دوم، عقل داور است لذا تکلیف عقلاً محال است. در معنای سوم و چهارم نظر شرع مهم است. در اینکه آیا تکلیفِ حرجی، قبیح است یا خیر؟ بستگی به نظر شارع دارد. در برخی موارد، تکلیف حرجی قبیح است و گاهی قبیح نیست؛ این مسأله بستگی به درجه اهمیت تکلیف دارد. ما نمی ‌فهمیم لذا شارع باید تعیین نماید.

* ملاک وضع حکم حرجی

در اصول فقه و در مواردی هم گفته شده که تزاحم ملاکات مبنای قانون‌ گذاری است. ملاکات گاهی ترجیح دارد و بی‌ مزاحم است و گاهی متزاحم هستند که یکی را باید بر دیگری ترجیح داد. در نوع دوم ملاکات، ملاکات متزاحم دو نوع است:

1. تزاحم ثبوتی

2. تزاحم اثباتی

گاهی تشخیص به دست مکلف و گاهی به دست مولا است. مورد بحث، تشخیص مصداق حرج و ضرر به دست مولا است؛ زیرا درجه اهمیت تکلیف بر بنده پوشیده است.

مولا در برخی موارد که خیلی مهم بوده، مانند جهاد در راه خدا، تکلیف حرجی و ضرری وضع کرده است اما لطف کرده و در سایر موارد تکلیف حرجی و ضرری را برداشته است.

پرسش: اگر شارع حرج را رفع نمی ‌کرد، عقل تزاحم را نمی ‌فهمید؟

پاسخ استاد: عقل تکلیف به غیرمقدور را قبیح می ‌داند.

معنای پنجم: قدرت به معنای آسانی

معنای پنجم در باب قدرت و توانایی عبارت از: آرامش، آسایش و راحتی شخص است. «مقدور باشد» یعنی کار، روان و آسان باشد؛ نه به معنای اینکه اگر انجام دهد به سختی و حرج می ‌افتد. تکلیف از فرد، سلب آرامش و راحتی می‌ کند. مثلاً اینکه صبح عندالطلوع فلان دعا را بخوانید یا حرم بروید و یا هر شب زیارت جامعه را بخوانید، ممکن است برای برخی حرج فقهی نباشد. سختی دارد اما سختیِ عرفی است اما از منظر عقلی و عرفی، ممکن است. حرج و ضرر ندارد اما سخت است. معنای پنجم به معنای میل و رغبت فرد است.

در روایت وارد شده، اگر مسواک زدن سختی و مشقت نداشت، دستور می ‌دادم با هر نمازی مسواک بزنند.

«لَوْ لَا أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي لَأَمَرْتُهُمْ بِالسِّوَاكِ مَعَ كُلِّ صَلَاة» ؛ دستور به مسواک زدن لازم نشد تا مردم به سختی نیفتند. این نوعی سنگینی و سختی است ولو به حد حرج و ضرر نرسد. همین که ساعت 7 صبح درس بیاییم، حرج نیست، اما برای برخی سخت است. این معنای پنجم می ‌باشد.

پرسش: آیا این معنا، همان معنای حرج نیست؟

پاسخ استاد: حرج، مشقت کثیره و واضحه است که زندگی را مختل می ‌کند، این معنای پنجم با آن فرق می ‌کند. «وَ مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِى الدِّينِ مِنْ حَرَج» شامل این معنای پنجم نمی ‌شود. در اینکه آیا تکالیف مشروط به این شرط شده است یا نه؟، جای بحث دارد. گاهی مستحبات به همین معنی مقید شده است مانند روزه در روز عرفه که برای دعاهای آن روز، انسان را به سختی می ‌اندازد.

معنای اول و دوم بر مبنای استدلال عقلی بود. معنای سوم و چهارم شرعا مشروط بود. اما معنای پنجم علی القاعده باید به اطلاقات ادله مراجعه کرد، عقلاً مشروط نشده است بلکه عقل می ‌گوید باید ذیل اطلاقات باشد. عقل در این معنا، نه تنها نظر ندارد بلکه نظر ترجیحی که در معنای دوم و سوم می‌ داد، نیز نمی ‌دهد.

رابطه توان و رغبت

نکته دیگر این است که ما در عمل به تکالیف عرفی، عقلی و شرعی مکلف هستیم. تکالیف از حیث تناسب با میل و رغبت ما دو دسته ‌اند:

1): گاهی عمل بر طبق امیال و رغبت ‌های عرفی ما است.

2): گاهی بر خلاف میل و رغبت ما است.

یعنی امتثال برخی تکالیف بر خلاف رغبت و میل فرد بوده و گاهی موافق میل و رغبت فرد است. میل، گاهی از فردی تا فرد دیگر متفاوت می ‌شود. چنانچه در سنین مختلف و مناطق گوناگون هم فرق می‌ کند. ساعت بدنی برخی افراد با دیگران متفات است لذا برای برخی سحرخیزی آسان برای برخی دیگر سخت است. برخی برای درس و مطالعه شوق و ذوق دارند و برخی با زحمت و تلاش و مشقت مشغول هستند.

رابطه ثواب اعمال با سختی عمل

در روایات مطرح شده که «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا» باید دید که تطابق میل و رغبت افراد در میزان ثواب اعمال تأثیر دارد یا نه؟ توان و استعداد هم همین گونه است. حل برخی مسایل برای برخی افراد آسان و برای برخی دیگر سخت است. آیا معنای روایت آن است که یک فرد، ثواب بیشتر می ‌برد و دیگری ثواب کمتری می ‌برد؟ آسانی که طبیعی باشد ثواب کمتر دارد و آسانی اکتسابی ثواب بیشتر دارد؟ معنای مقدور و غیرمقدور در این مفهوم، مساوی با آسانی و سختی، مطابق میل و رغبت است. فعلا قصد جمع بندی نهایی را ندارم.

بنابراین رغبت و میل در سه حوزه نقش دارد: 1) در سختی و آسانیِ امتثال آن، 2) در ثواب و عقاب، 3) در اطاعت و عصیان. این هم یک پرونده بحث است.

تأثیر میل و رغبت در تعلیم و تربیت

این مبحث آسانی و سختی که مبنای آن رغبت و میل آدمی در تعلیم و تربیت جدید به خصوص دیدگاه کسانی چون «جان دیویی» و ... است، باب وسیع دارد. گفته شده که سراغ امیال و شوق بچه ‌ها بروید و آن را مهم بشمارید. این است که معنای پنجم را بنیاد می‌ گذارد و خیلی در تعلیم و تربیت جدید برجسته شده است.

این بحث در بخشی از تمدن جدید غرب و لیبرال دموکراسی و جلب افکار عمومی و ... تأثیر گذاشته و با علوم سیاسی و مسایل اجتماعی هم ربط دارد.

امیال بشر که سازنده معنای پنجم است در حوزه تعلیم و تربیت برجسته بوده و هم، در حوزه اجتماعی و سیاسی ارتباط دارد. تکلیف این بحث در جلسه آینده روشن می ‌شود. ان شاء الله.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha